چرخه دمینگ (PDCA) برای اولین بار در دهه ۱۹۳۰ از سوی والتر شوارت مطرح شد. بعدها توسط شاگرد وی، دبلیو ادواردز دمینگ ارائه شد ودر نهایت توسط ژاپنی ها به تکمیل کردن آن پرداختند. تفاوت اصلی مدل دمینگ و مدلی که ژاپنی ها ارائه کردند در آن بود که دمینگ بر اهمیت تأثیرات متقابل و مداوم پژوهش، طراحی، تولید و فروش به عنوان چهار عامل اصلی برجلب رضایت مشتریان تأکید داشت اما بعدها چرخه ی او به تمام قسمتهای مدیریت تعمیم داده شد. بعدها ژاپنی ها با ایجاد تغییراتی در چرخه دمینگ آن را به چرخه برنامه، اجرا، کنترل و عمل تبدیل کردند تا در تمامی مراحل و شرایط مورد استفاده قرار بگیرد. چرخه PDCA به نحوی طراحی شده است که بتواند به عنوان یک مدل پویا مورد استفاده قرار گیرد، بدین معنا که آخرین گام تکامل مرحله قبلی، به منزله اولین گام مرحله بعدی خواهد بود. این مدل سیستمی برای بهبود فرآیند فراهم می کند. در این چرخه این امکان وجود دارد که هرگاه نواحی قابل بهبود، شناسائی شود، به عنوان راهنمائی برای پروژه های قابل بهبود مورد استفاده قرار بگیرد.

برنامه (plan ):
در این مرحله برنامه ای که در ذهن دارید و می خواهید به آن عمل کنید را تجزیه و تحلیل کنید.

اجراء(do):
تغییر را در مقیاسی کوچک مورد ارزیابی قرار دهید. و توانایی را بسنجید.

بررسی یا مطالعه (check):
آیا اجرای برنامه واقعاً به بهبود مورد نظر شما منجر شده است یا نه؟ در یک مدت کوتاه، شما باید تشخیص دهید که اجراء آن تغییر تا چه حد مؤثر بوده است.

اقدام (action):
اگر اجرای این تغییر به تلف کردن وقت شما می انجامد یا ادامه آن شما را با مشکل مواجه می سازد و یا در نهایت به بهبود نمی انجامد، آن را متوقف کرده و یا تغییر جدیدی را برنامه ریزی کنید. ممکن است تصمیم بگیرید آن را ادامه دهید.

مثال زیر را در نظر بگیرید:
افزایش معدل/ مرحله اول :

مرحله دوم:
چرخه دومینگ