کنترل کیفیت بعد از سال 1950 به سرعت در ژاپن توسعه یافت. ممکن است گفته شود که ساختار فرهنگی این کشور در رسیدن به این هدف بسیار موثر بوده است. در ژاپن، تطابق مردم به شرایط جدید مانند پذیرش فرهنگهای نو بسیار زیاد بوده است. به طور مثال مذهب بودایی و تمدن چینی ها هزاران سال قبل به ژاپن آمد و آنها توانستند آنرا با تمدن خود تلفیق و به صورت جدیدی مطابق با خواسته های خود به کار گیرند. این حالت امروزه برای تمدن غرب نیز وجود دارد. جمعیت ژاپن نسبت به مساحت آن بسیار متراکم و رقابت بین شرکت ها برای جلب رضایت مشتری بسیار زیاد است. مدیران از لزوم داشتن تولیداتی با کیفیت بالا مطلع هستند و در رقابت های داخلی و خارجی تلاش می کنند.

اکثر ژاپنی ها دارای یک پایه فرهنگی، نژادی و زبانی یکسان هستند و در این خصوص اختلاف بسیار کمی در جامعه این کشور وجود دارد. تغییر مشاغل بسیار کم و ماندن یک شغل حتی تا پایان عمر هنوز در اکثر سازمان های ژاپنی پابرجاست. به همین علت شرکت ها در خصوص آموزش کارکنان خود بسیار راغب و فعال هستند. بازار کار در سالهای 1960 تا 1970 در مقایسه با آمریکا فشرده تر بود و علاقمندی آنها به ارتقاء شغل تا ماندن در یک سطح ثابت بسیار زیاد بود. در نتیجه کارفرماها برای ارتقاء سطح کیفی آموزش کارکنان با علاقه مندی به مقدار زیاد سرمایه گذاری کردند. موضوع تخصص، فقط در یک شغل، مانند کشورهای غربی، در ژاپن وجود کمتری دارد و کارکنان خود را در ارتقاء سطح کیفیت سهیم دانسته و گردش شغلی برای فراگیری قسمت عمده ای از عملیات به صورت گسترده ای انجام می گیرد. این موضوع مغایر سیستم های غربی است که یک سازمان مشخص در شرکت مسئول کنترل کیفی است و با ممیزی های ممتد سعی در ارتقاء آن دارد. اکثر کارهای کنترل کیفی، توسط کارکنان سطوح پایین سازمان انجام می شود که در این خصوص، آموزش های لازم را نیز فرا گرفته اند.

البته شرکت های ژاپنی دارای واحدهای کنترل کیفی هستند، اما تعداد کارکنان و کنترل آنها در مقایسه با سایر کشورها بسیار کمتر است. در این کشور سه اصل عمده باعث ارتقاء کیفیت شده است : اجرای برنامه های بسیار مدون و متعدد آموزشی، بررسی های سالیانه ارتقاء کیفیت و راهبری عوامل کنترل کیفیت که توسط مدیران رده بالا اعمال می شود. این ارتقاء از پایین ترین سطح سازمان شروع شده و به بقیه شاخه های آن می رسد. در سال های بعد نیز فعالیت های بسیار سازمان یافته ای انجام شد. تدوین برنامه های کنترل کیفی بلند مدت برای کل سازمان، تبیین مفهوم آن در تمام سطوح، استقرار سیستم تضمین کیفیت، انجام ممیزی های مستمر، توسعه فعالیت های کنترل کیفی به واحدهای فروش، بازاریابی، بازرگانی داخلی و خارجی، کنترل انبارها به صورت مدرن جهت کاهش هزینه های خرید و نگهداری و فروشگاه های عرضه کالا و خدمات اجزاء عمده ارتقاء کیفیت بوده است. آنچه در رابطه با کنترل کیفیت در شرکت های ژاپنی مطرح می باشد، این است که، کنترل کیفیت در تمام سطوح شرکت وجود دارد، نه در یک یا چند بخش خاص.